تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
در انتظار
موعود و
آدرس
zohoremonji.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
چرا همواره در مورد ياران مهدي (ع) از مردان سخن به ميان آمده ، آيا زنان در اين راستا هيچ نقشي ندارند ؟
اينكه بيشتر از مردان سخن به ميان مي آيد ، از اين رو است كه در آغاز قيام ، بيشتر مسأله جهاد و جنگ و دفاع ، مطرح است ، كه طبعاً مردان در ميدانها هستند ، ولي بانوان در پشت جبهه به تلاش و حمايت از راه مهدي (ع) مي پردازند .
در مورد 313 نفر ياران مخصوص حضرت مهدي (ع) اتفاقاً در بعضي از روايات ، شركت زنان نيز مطرح شده از جمله امام باقر (ع) فرمود :
... و يحيئي والله ثلاث ماه و بضعه عضر رجلاً فيهم خمسون امرئه يجتمعون بمكه علي غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف:
‹‹سوگند به خدا سيصد و اندي نفر مردمي آيند ، در ميانشان پنجاه نفر زن هستند ، در مكه اجتماع مي كنند ، بي آنكه قبلاً وعده داده باشند ، آمدنشان همانند ابرهاي پاييزي است.›› (كه با حركات تند مي آيند و در آن مركز جمع مي شوند). (بحارالانوار، ج52 ، ص223- اعيان الشيعه ، ج2 ، ص84.)
و از مفضل نقل شده : امام صادق (ع) فرمود : ‹‹سيزده زن همراه مهدي (ع) هست.››
عرض كردم : ‹‹اين بانوان براي چه در كنار مهدي (ع) هستند؟››
فرمود : ‹‹اينها مجروحان را مداوا مي كنند ، و از بيماران جنگي ، پرستاري مي نمايند ، چنانكه زنان در عصر پيامبر (ع) همراه آن حضرت ، در جنگها اين كارها را برعهده مي گرفتند.›› (اثباه الهداه، ج7،ص150 و 171.)
اين عده از زن و مرد ، با توجه به قيام جهاني حضرت مهدي (ع) بسيار اندك هستند ؟
اين ياران ، در آغاز كار به حضرت مهدي (ع) مي پيوندند ، سپس روز بروز و مرحله به مرحله بر ياران آن حضرت مي افزايد . به عبارت روشنتر : اين افراد ، ياران ويژه هستند كه هسته مركزي و اعضاي اصلي مقر حكومت جهاني آن حضرت را تشكيل مي دهند ، مثلاً در روايتي آمده : ‹‹360 مرد كامل الهي در بين حجرالاسود و مقام ابراهيم (ع) با امام قائم (ع) بيعت مي كنند ، و آنها وزيران او هستند كه بار سنگين مسووليتهاي كشور جهاني را اداره مي نمايند.››
و نيز فرمود : ‹‹در جريان فتح و آزاد سازي روم ، هفتاد هزار نفر از ياران مهدي (ع) تكبير گويان ، شركت دارند ، همزمان با غرش تكبير اول آنها ، يك سوم روم فتح مي شود ، و همزمان با غرش تكبير دوم آنها ، يك سوم ديگر روم ، و همزمان با غرش تكبير سوم آنها ، همه روم ، آزاد مي گردد.››
و يا در نقل ديگر از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود : ‹‹هفتاد هزار نفر از افراد راستين و خالص از اهل كوفه به حمايت امام عصر (ع) بر مي خيزند.›› (بحارالانوار ، ج52،ص390)
![]() |
1 - امتحان مردم؛ زیرا با اثبات امامت طفل از راه معجزه و جهات دیگر، انسان مورد امتحان قرار مىگیرد که چگونه در برابر حق تسلیم گردد، همان گونه که حضرت عبدالعظیم حسنى مورد امتحان قرار گرفت. 2 - براى اثبات اینکه امامت این شخص از جانب خداوند است؛ زیرا اگر امامان تنها در بزرگسالى به مقام امامت نایل مىشدند، ممکن بود کسانى گمان کنند که مقامات و کمالات آنان همگى اکتسابى است ولى در طفل صغیر هیچ گاه این گمان برده نمىشود. و اگر طفلى فضایلى در حدّ امامت داشت شکّى نیست که از جانب خداوند است. 3 - براى اثبات اینکه مقام و منزلت بر اساس لیاقت است نه بزرگى سنّ، چنان که در جریان فرماندهى اسامة بن زید چنین بود، در حالى که عدهاى از صحابه بر عزل او اصرار داشتند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به جهت لیاقت وى، اصرار بر فرماندهى او داشت. 4 - از آنجا که تا امام رضا (علیه السلام) امامان را یکى پس از دیگرى به شهادت مىرساندند، سنت الهى بر این قرار گرفت که از امام جواد (علیه السلام) امامت در سنین پایین قرار گیرد تا اینکه حاکمان جور و ظلم امامت آنان را باور نکرده و آنها را نکشند، تا اینکه نوبت به امام زمان (عج) رسید و چون امامان پیشین از امتحان سربلند بیرون آمده بودند، دشمنان فهمیدند که امامت در سنین کودکى نیز ممکن است، لذا قصد داشتند تا حضرت مهدى (عج) را از همان ابتداى ولادت به قتل برسانند، لذا خواست خداوند بر این تعلّق گرفت که او را از هنگام ولادت در پشت پرده غیبت نگه دارد. چرا امام زمان علیهالسلام از همان کودکى در اختفا به سر بردند؟
ممکن است عواملى چند در این انتخاب مؤثر باشد:
برخى سؤال مىکنند که چرا امام زمان (عج) از همان ابتداى کودکى در اختفا به سر بردند در حالى که وظیفه امام، حضور در میان مردم و ارشاد آنان است؟ و به تعبیر دیگر: چرا امام عسکرى (علیه السلام) فرزند خود را از هنگام ولادت از مردم مخفى داشت؟
شکّى نیست که فشار سیاسى بر امام عسکرى (علیه السلام) و کنترل آن حضرت براى دسترسى به فرزندش حضرت مهدى (عج) به حدّى شدید بود که به شیعیان و اصحاب خود سفارش نموده بود حتى کسى در ملأ عام بر او سلام نکند یا با دست به او اشاره ننماید؛ زیرا در این صورت در امان نخواهد بود.(1) کار به جایى رسیده بود که امام عسکرى (علیه السلام) براى ملاقات با اصحاب خود کسى را به سراغ آنها مىفرستاد و مىفرمود: «بعد از وقت عشا در فلان موضع و فلان خانه، در فلان شب جمع شوید که مرا در آنجا خواهید دید.»(2)
با وجود همین فشارهاى سیاسى بود که حضرت نظام وکالت را دنبال نمود تا هم بتواند به نیازهاى مردم رسیدگى کند و هم از گرفتارىهایى که از ناحیه ملاقاتها براى مردم حاصل مىشد، بکاهد.
در این موقعیت حسّاس، امام زمان (علیه السلام) متولّد شد. کسى که حجت خدا در روى زمین بعد از امام عسکرى (علیه السلام) خواهد بود. او دوازدهمین امامى خواهد بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وعده تولدش را داده که با ظهورش در آخرالزمان زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. کسى که به جهت قیام غیرمترقّبهاش نمىتواند بیعت کسى را بر گردن داشته باشد. آیا چنین امامى نباید از ابتداى ولادت و حتّى از هنگام به امامت رسیدن، از دید عموم مردم و خصوصاً سلاطین جور که درصدد قتل او بودند مخفى باشد؟ هر چند که در میان مردم است وبا آنان زندگى مىکند قطعاً باید این چنین باشد وگرنه برخلاف مصالح کلّى عالم خواهد بود.
آیا عقل، امامت کودک را تأیید مىکند؟
برخى مىگویند: امامت در سنین کودکى عقلاً محال است. در پاسخ مىگوییم:
1 - محال ذاتى: که فى حدّ نفسه محال است بدون در نظر گرفتن امرى دیگر، مثل اجتماع نقیضین یا ارتفاع نقیضین.
2 - محال وقوعى: که وقوع آن محال است، مثل وقوع معلول بدون علت.
3 - محال عادى: که وقوع آن طبق قوانین شناخته شده طبیعت محال است ولى نه ذاتاً محال است و نه مستلزم محال. همانند کارهایى که بر آن معجزه صدق مىکند.
در مورد امامت در سنین کودکى مىگوییم: این مسأله، محال ذاتى یا وقوعى نیست، زیرا خداوند متعال قادر است تا تمام شرایط رسالت و امامت را در کودک قرار دهد. عقل انسان این مطالب را بعید نمىداند. و نبوت حضرت یحیى و عیسى بهترین شاهد صدق بر این مدعا است.
محمّد بن حسن صفّار به سند خود از على بن اسباط نقل کرده که گفت: «اباجعفر (علیه السلام) را در حالى که بر من وارد مىشد مشاهده کردم. خوب به سر وپاى مبارکش نظاره کردم تا بتوانم بر اصحاب خود در مصر آن حضرت را توصیف نمایم. ناگهان مشاهده کردم که حضرت به سجده افتاد وفرمود: «خداوند احتجاج نموده در امر امامت به آنچه در امر نبوت احتجاج کرده است، ومىفرماید: «وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً»( سوره مریم، آیه 12) و نیز مىفرماید: «پس گاهى ممکن است که خداوند به کسى حکمت عطا کند در حالى که کودکى بیش نیست، همان گونه که جایز است به کسى دیگر در سنین چهل سالگى حکمت عطا فرماید.»( 3)
پی نوشت ها:
1.بحارالأنوار، ج 50، ص 269، ح 34
2.بحارالأنوار، ج 50، ص 304، ح 80
3. بصائر الدرجات، ص 258، ح 10
تبیان
شاید برای برخی همواره، این پرسش مطرح باشد که چگونه ممکن است کسی که غایب است، حاضر باشد؟ و یا در عین حضور، غایب باشد؟
نگارنده برای پاسخ به این پرسش، به اجمال، مطالبی را تقدیم میکند؛ باشد با بهرهمندی از آموزههای آفتابگون پیشوایان معصوم، هرچند اندک، از این باور اساسی، رفع ابهام شود.
سالها پیش از زاده شدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، آنگاه که معصومین علیه السلام از آن حضرت سخن میگفتند، بیدرنگ به پنهان زیستی ایشان نیز اشاره می کردند. این پافشاری، بیش از آن که در جهت آگاه کردن شیعیان باشد، به منظور زمینهسازی غیبت و آماده کردن شیعیان برای پذیرش آن بود.
آنچه بر رمز و راز این مسأله میافزود، پافشاری معصومین علیه السلام بر حفظ جنبه سرّی این حادثه بود. به طوری که آنچه در رهیافت بررسی سخنان ایشان میتوان به دست داد، نسبت به آنچه بر ما پوشیده است، بسیار اندک و ناچیز مینماید. اگرچه گاهی نیز به تناسب، گفتههای ارزندهای درباره آن، به پیروان خود میفرمودند.
نیم نگاهی به واژه غیبت
«غیبت» به معنای «پنهان شدن از دیدگان» است و غائب به کسی گفته میشود که حاضر و ظاهر نیست(1). و در اصل به معنای پنهان شدن خورشید، ماه و ستارگان به کار میرود(2). همچنین درباره كسی به کار میرود كه مدتی در جایی حضور دارد و پس از آن، از دیدگان رفته و دیگر دیده نمیشود(3). و در اصطلاح مهدویت، به پنهان زیستی حضرت مهدی علیه السلام گفته میشود.
تأکید بر حتمی بودن غیبت
پیشوایان معصوم علیه السلام در پاره ای از سخنان خود، غیبت حضرت مهدی علیه السلام را امری حتمی و غیر قابل تردید دانستهاند.
امام رضا علیه السلام از پدران خود و ایشان از نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم نقل کردهاند که آن حضرت با استفاده از واژگان سوگند، فرمود: «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً لَیغِیبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی»؛(4) «و سوگند به آن کسی که مرا به حق، بشارت دهنده، برانگیخت؛ هر آینه، قائم از فرزندان من، غائب خواهد شد».
مفضّل میگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «إِیاكُمْ وَ التَّنْوِیه أَمَا وَ اللَّهِ لَیغِیبَنَّ إِمَامُكُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِكُمْ وَ لَتُمَحَّصُن...»؛(5) «فریاد نکنید. به خدا سوگند؛ امام شما سالیانی از روزگارتان غیبت میکند و ناگزیر، مورد آزمایش واقع شوید...».
امام عسکری علیه السلام نیز در این باره فرمود: «وَ اللَّهِ لَیغِیبَنَّ غَیبَه»؛(6) قسم به خدا صاحب این امر، از شما غایب می شود.
در روایات زیادی، قطعی بودن غیبت برای حضرت مهدی علیه السلام تأکید شده است.
تأکید فراوان پیشوایان معصوم علیه السلام باعث شد این باور در عمق اذهان مسلمانان ریشه دوانده، و از باورهای خدشه ناپذیر آنها شود. به همین دلیل برخی از افرادی که مدعی مهدویت شدهاند، در پارهای موارد، سخن از غیبت نیز به میان آوردهاند(7).
چگونگی غیبت حضرت مهدی علیه السلام
با بهرهگیری از بیانات معصومین علیه السلام، سه دیدگاه کلّی و قابل توّجه درباره چگونگی غیبت حضرتش، قابل ارائه است:
1. پنهان بودن جسم (ناپیدایی)؛
2. پنهان بودن عنوان (ناشناسی)؛
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرایط.
1. پنهان بودن جسم؛
پارهای روایات، چگونگی غیبت آن حضرت را به پنهان بودن جسم دانسته است. این دیده نشدن جسم در دوران غیبت، به دو گونه قابل تفسیر است:
1ـ1. آن حضرت بسان فرشتگان، ارواح و اجنّه، جسمی نامرئی دارد که با وجود این که در میان جوامع بشری حضور دارند اما قابل دیدن نیستند.
2ـ1. ایشان جسمی مرئی دارد؛ امّا به قدرت الهی در دیدگان مردم، تأثیر و تصرّفی نماید تا کسی نتواند ایشان را ببیند و این كار از اولیای الهی ـ كه از سوی خدا دارای قدرت تصرّف در جهان آفرینش هستند ـ بعید نیست.
از قرآن كریم نیز میتوان امكان استتار و اختفای انسان از دیدگان را ـ چه به صورت كوتاه مدت یا دراز مدت ـ دریافت كرد.(8)
به نظر میرسد، تفسیر نخست، غیر قابل پذیرش است؛ چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با ویژگی این تفسیر باشد. بلکه بر عکس، آن حضرت مانند تمامی انسانها دارای جسمی مادی میباشد. همانگونه که پدران بزرگوارشان و نیز رسول گرامی اسلام علیه السلام چنین بودند.
با این بیان، تفسیر دوم مورد پذیرش است. چنانچه با بررسی جامع سخنان معصومین علیه السلام، میتوان به فرازهایی دست یافت که مؤید این مطلب باشند:
امام علی علیه السلام در این باره در روایتی طولانی فرمودهاند:
«...تا آن گاه كه یکی از فرزندان من از دیدگان مردمان پنهان شود ...پس به پروردگار علی سوگند، حجّت حق بر زمین استوار است. در جادهها حركت میكند. در خانهها و قصرها وارد می شود. و در شرق و غرب زمین به گردش می پردازد. سخن مردم را میشنود و بر گروه مردم سلام میكند. میبیند و دیده نمیشود؛ تا زمان ظهورِ وعده الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و پیروان اوست»(9).
امام صادق علیه السلام نیز فرمودهاند: «یفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ یشْهَدُ المَوسِمَ فَیراهُمْ وَلا یرَوْنَهُ»؛(10) «مردم امام خویش را گم میكنند، پس آن امام در موسم حج حضور مییابد و مردم را میبیند، ولی مردم او را نمیبینند».
آنگاه که از امام صادق علیه السلام درباره کیستی حضرت مهدی علیه السلام پرسش شد؛ فرمود: «پنجمین از فرزندان هفتمین.» آن گاه ادامه داد:
«یغِیبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ...».(11) «شخص او از شما غائب میشود...».
امام رضا علیه السلام نیز درباره امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: «لَا یرَی جِسْمُهُ...»؛(12) «جسمش دیده نمیشود».
داود بن قاسم میگوید از امام هادی علیه السلام شنیدم که فرمود: «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی الْحَسَنُ فَكَیفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ...»؛(13) «جانشین پس از من حسن است. پس چگونه خواهید بود با جانشین پس از جانشین؟» عرض کردم: «خدا مرا قربانت گرداند؛ برای چه؟» فرمود: «همانا شما شخص او را نمیبینید».
و سرانجام در فرازی از دعای ندبه چنین میخوانیم:
«...عَزِیزٌ عَلَی أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لَا تُرَی...»؛(14) «سخت است بر من که مردمان را ببینم امّا تو دیده نشوی...».
روشن است که همه روایات پیشین و احادیثی مانند آن، دلالت بر دیده نشدن آن حضرت دارند و قابل تأویل بر شناخته نشدن، نخواهند بود؛ چرا که صراحت در معنای دیده نشدن دارند.
یکی از نویسندگان معاصر، پس از اشاره به برخی روایات یاد شده، این نظریه را سادهترین طرح و فرضیه عملی و قابل قبول درباره پنهان شدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهایی ایشان از ظلم ستمگران دانسته و بر این باور است با این گونه اختفا، آن حضرت در پناهگاهی امن به سر برده و هیچ گونه آسیبی نخواهد دید. سپس میافزاید: «این گونه اختفا و پنهانی از راه اعجاز خدایی امکان دارد، به همان گونه که دیر زیستی حضرت در طول این همه سال نیز با اعجاز الهی درست میشود».(15)
این برداشت، افزون برآن كه با معنای لغوی غیبت مطابقت میکند، با روایاتی كه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت را به خورشید پشت ابر تشبیه نموده نیز، همخوانی بیشتری دارد.
. پنهان بودن عنوان؛
این دیدگاه، بر آن است که آن حضرت، در جوامع انسانی، عمر شریف خود را سپری مینماید و مردم را میبیند و مردم نیز ایشان را می بینند؛ امّا ایشان را نمیشناسند و به تعبیر دیگر: فقط از نگاه معرفتی و شناختی مردم پنهان است نه از دید ظاهری.
افرادی که بر این دیدگاه پافشاری میکنند به روایاتی استدلال نموده اند که از جمله آن به موارد زیر اشاره میشود: سدیر نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: «در قائم، سنّتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ در بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آن گاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی سازد. همان گونه که به یوسف اذن داد...».(16)
و نیز سخن نائب خاصّ آن حضرت «محمد بن عثمان» که در این باره میگوید: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَه یرَی النَّاسَ وَ یعْرِفُهُمْ وَ یرَوْنَهُ وَ لَا یعْرِفُونَهُ»؛(17) «به خدا سوگند، همانا صاحب این امر، هر سال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم او را میبینند ولی نمیشناسند».
برخی از دانشمندان معاصر براساس این دیدگاه بر این باورند که مقصود از غیبت، آن نیست که حضرتش در یکی از قلههای کوهها و یا در دژی محکم و یا در غاری از غارهای زمین، نهان باشد؛ بلکه مقصود از غیبت ناشناخته بودن آن حضرت است. ایشان معتقدند که حضرت در حالی که در میان مردم است و همگان او را میبینند ولی او را نمیشناسند.(18)
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان، به تناسب شرایط
اگر چه به راستی آگاهی به چگونگی غیبت حضرت فقط نزد پرودگار متعال است؛ امّا از مجموع روایات میتوان دیدگاه سومی نیز ارائه نمود. و آن عبارت است از این که:
حضرت در مواردی که صلاح بداند از دیدگان مردم پنهان است ـ البته با تصرّفی که به قدرت الهی در دیدگان افراد می نماید؛ نه نامرئی کردن جسم خویش ـ و در مواردی که مصلحت بداند به صورت آشکار در جامعه حرکت می کند و مردم ایشان را می بینند ولی نمیشناسند.
برخی از اندیشوران معاصر نیز به این دیدگاه اشاره کرده، و اینگونه نوشتهاند:
«درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، غیبت به هر دو نحو ـ غیبت جسم و غیبت عنوان ـ تحقق دارد و فلسفه و فائده غیبت به هر دو نحو، حاصل میشود. از جمع بین روایات و حکایاتِ تشرف افراد به خدمت آن حضرت و بهره برداری از تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر دانسته میشود که غیبت آن حضرت به هر دو نحو، وقوع پیدا کرده است».(19)
چه این که به هر یک از گونههای پیشین باور پیدا کنیم، باید توجّه داشت که در برخی پیامبران پیشین نیز چنین پنهان زیستی ـ البته با ویژگیهای خاصّ خود ـ سابقه داشته است. به گونهای که شیخ صدوق اساس تألیف کتاب ارزشمند کمال الدین و تمام النعمه را بر این باور بنا نهاده است.
پی نوشتها:
1) ر.ک: فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج2، ماده غیبت؛ لسان العرب، ج4، ص454؛ زبیدی، تاج العروس، ج3، ص146؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج2، ص10؛ جوهری، الصحاح، ج2، ص633.
2) جوهری، الصحاح، ج1، ص196.
3) ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص63.
4) پیشین، ج1، ص51.
5) شیخ کلینی، کافی، ج1، ص336، ح3.
6) شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص384.
7) از جمله این گروهها میتوان به کیسانیه، زیدیه، جارودیه و اسماعیلیه اشاره کرد.
8) ر.ك: سوره یس، آیه 9 و اسراء، آیه45.
9) نعمانی، الغیبه، ص144.
10) شیخ طوسی، كتاب الغیبه، ص 161، ح 119؛ شیخ کلینی، کافی، ج 1 ص 337، ح 6؛ نعمانی، الغیبه، ص 175 ح 14؛ شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج2، باب 33، ص346، ح33.
11) پیشین، ج2، ص333، ح1.
12) شیخ کلینی، کافی، ج1، ص333؛ شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص370.
13) شیخ کلینی، کافی، ج1، ص328؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص202؛ شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص381.
14) سید بن طاووس، الاقبال، ص298.
15) صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری،ص48.
16) شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص144، باب 5، ح3.
17) شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص362؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص520.
18) صدر، سید رضا، راه مهدی علیه السلام ، ص78.
19) صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص67.يکي از مطالب اسرار آميز حضرت ولي عصر (عج) تقارن روز ظهور آن حضرت با روز عاشوراي حضرت سيدالشهدا (ع) و روز شهادت جانگداز آن امام مظلوم و پيشواي آزادي است. اصل تقارن اين دو جريان و مصادف بودن روز ظهور با روز شهادت امام حسين (ع) مطلبي است که در عده اي از روايات اهل بيت عليهم السلام وارد شده است. ابوبصير مي گويد حضرت ابوجعفر امام باقر (ع) فرمود:
«يخرُجُ القائِمُ (ع) يومَ السَّبت يئمَ عاشُورا اَليوم الذِي قُتِلَ فِيهِ الحُسَين (ع)»(1)
قائم آل محمد عليهم السلام در روز شنبه روز عاشورا همان روزي که حسين (ع) در آن کشته شد، خروج خواه کرد.
و نيز از حضرت صادق (ع) نقل کرده که فرمودند:
«اِنَّ القائِمُ صَلواتُ الله عَلَيه ينادِي اِسمَهُ لَيلَهَ ثَلاثَ وَ عِشرِين وَ يقُومُ يومَ عاشُورا يومُ قُتِلَ فِيهِ الحُسَين بن عَلِي عليهماالسلام»(2)
حضرت ولي عصر (ع) در شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان به نام شريفش ندا مي شود و در روز عاشورا روزي که حسين بن علي عليهماالسلام در آن کشته شد، قيام خواهد کرد
و از کتاب غيبت شيخ طوسي از علي بن مهزيار نقل کرده که حضرت امام محمد باقر (ع) فرمودند:
«کأنّي بِالقائم يوم عاشُورا يوم السّبَت قائِماً بَينَ الرُّکنِ وَ المَقام وَ بَينَ يدَيهِ جِبرِئيل (ع) ينادِي: البَيعَه لله فَيملأها عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلمَاً وَ جوراً»(3)
گويا مي نگرم قائم (ع) را که در روز عاشورا روز شنبه بين رکن و مقام ايستاده و جبرئيل پيش روي او ندا مي کند: بيعت براي خداست. پس زمين را پر از عدل مي کند همانگونه که پر از ظلم و جور شده بود.»
و در کتاب غيبت نعماني از ابوبصير روايت شده که حضرت صادق (ع) فرمود: «يومَ القائِمُ يوم عاشُورا؛ يعني، قائم (ع) در روز عاشورا قيام خواهد کرد.»(4) اين مطلب از دو نظر شايسته توجه و بررسي است:
1. ورود اين اخبار فراوان اهل بيت عصمت و طهارت و خاندان پيامبر اکرم (ص) و عنايت و اصرار آنان بر ابلاغ و رساندن اين موضوع به مردم است که روز ظهور حضرت ولي عضر روز عاشورا مي باشد. اگر يک روايت در اين باب بود، حساسيت ايجاد نمي کرد ولي با ملاحظه اين اخبار عديده از امامان معصوم عليهم السلام اذهان متوجه اين نکته مي شود که آنان اهتمام کامل داشته اند که مطلب فوق را به مردم برسانند و امت را متوجه اين موضوع بسازند.
2. تقارن خود اين موضوع و اين حادثه ي فوق العاده و دو حرکت بزرگ و جهاني، يادآور شدت ارتباط و پيوند آن دو محور حرکت، و آن دو انسان بي نظير و آن دو امام معصوم است. چنانکه يادآور پيوند و اتصال عميق بين جريان کربلا با ظهور حضرت مهدي (عج) مي باشد. و به تعبير ديگر جريان جگر خراش کربلا «کنش» و جريان عظيم ظهور و قيام ولي عصر، «واکنش» آن است.
از اين رو، عکس العمل با خود عمل از نظر ظرفيت، توان، توسعه و گستردگي تناسب کامل دارد. اگر آن روز ظلم و ستم به نهايت رسيد و امام حسين (ع) بي باکانه همه ي آن بلاهاي فوق طاقت را تحمل فرمود. حضرت ولي عصر (عج) نيز حرکتي عظيم خواهد داشت که طوفان آن همه جا را فرا بگيرد و امواج خروشان آن، درياي بيکران هستي را به خروش آورد و جبران آن جنايت ها و ستمگري هاي بي حساب را بنمايد. دشمنان امام حسين (ع) را به کيفر عمل خطرناکشان برساند و قلب آن امام معصوم و ياران وي را شادمان گرداند. انشاء الله.
پی نوشتها :
تهذیب الاحکام ، شیخ طوسی ، ج 4 ، ص 333.
الغیبه ، شیخ طوسی ، ص 452.
الغیبه ، ص 453.
بحارالانوار ، ج 52 ، 297.وجود مبارك امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انسان كامل عصر ماست و وجود انسان كامل از آن جهت كه مظهر اسم اعظم الهی است، واجد تمام كمالات است و بر همین اساس، امام معصوم مایه تأمین حیات معنوی و سرچشمه آب زندگانی است: (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا)؛(1)خداوند زمین را پس از مردنش زنده میكند و زندگی مرهون آب است: (وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَیءٍ حَی)(2) و امام معصوم علیه السلام همان چشمه زلالی است كه سرزمین دلها با آن زنده میشود.
آب زندگانی، بارانی نیست كه از بالا ببارد و آب چشمه یا چاه نیست كه از پایین بجوشد، بلكه حقیقتی است كه به صورت قانونی الهی در عرصه تشریع و در قالب انسان كامل و معصوم در عرصه تكوین ظهور میكند. كتاب خدا دین الهی را چشمه حیات عرصه تشریع میشناساند و در بیان حیاتبخشی آن میفرماید: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا یحْییكُمْ)؛(3) یعنی راهآورد دین، نه تنها افیون و مخدر نیست بلكه نیروی محرك و عامل حیات و پویایی است.
رسول اعظم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز در سخنی نورانی ـ همان طور كه گذشت ـ شناخت انسان كامل و امام معصوم هر عصر را عامل حیات معقول فرد و جامعه معرفی فرمود: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة؛(4) آن كه بمیرد و امام معصوم در عصر خویش را نشناخته باشد، چونان جاهلان و به مرگ جاهلیت مرده است و چون مرگ عصاره زندگی است، آن كه جاهلانه مرده، زیستنی جاهلانه داشته است و فاقد حیات معنوی و والای انسانی بوده است.
مسأله زنده كردن زمین به آب حیات پس از مرگش، در روایات عترت طاهره علیه السلام مورد تأیید و تأكید است و بر پایه آن روایات خداوند زمین مرده را نیز با انسان كامل زنده میكند، همانطوری كه زمین مرده را با آب: عن أبی جعفر علیه السلام قال: یحییها الله (عزوجل) بالقائم علیه السلام بعد موتها؛ بموتها یعنی كفر أهلها و الكافر میت.(5)
گاهی جامعه، زمانی دلها و هنگامی زمینة فرهنگی ملّتی میمیرد. آنجا كه محیط جهل و جهالت باشد، فضای سیطره مرگ است كه گاه با گفتن و نوشتن و هدایتهای ظاهری دفع میشود؛ اما زمانی چنان عمیق و فراگیر است كه باید دم مسیحایی و نفس قدسی مسیحادم آن عصر امت را زنده كند و آن كه امروز نفسش دم روحالقدسی است و وجودش چشمه زلال زندگانی، جز وجود مقدس ولی الله الاعظم حجت بن الحسن المهدی علیه السلام نیست
معرفت امام عصر علیه السلام مایه حیات قلوب انسانها و بازیابی بشر به عرصه حیات معقول انسانی است و ثمرهاش معنوی و انسانی است، كه همانا هجرت از خدر طبیعت به فرا طبیعت و انتقال از سجن دنیا به خلد آخرت است.
این احیای تام جامعه منحصراً در دست انسان كامل است و سر حیاتبخشی امام معصوم هر زمان، آن است كه دیگران گاهی واجد علم و فاقد فضائل عدلاند و گاه عكس چنین قضیهای صادق است و زمانی میشود كه فی الجمله هم عالم باشند و هم عادل؛ اما در هیچ كدام به نصاب مطلوب كمال نرسیدهاند. ایشان انسانهای شایسته و وارستهای هستند كه خودشان را نجات میدهند و شاید درمانگر برخی بیماران باشند؛ اما انسان كامل چون عملش و عدلش كامل و در مقام مظهریت اسم اعظم خداوند است همه بركات را به همراه دارد، پس به تنهایی كار آب زندگانی میكنند.
ولایت و امامت، حقیقت آب زندگانی است و تمام شئون علمی و عملی وجود مبارك ولی الله الاعظم امام زمان علیه السلام آب زندگی است، از اینرو با ظهورش دلها و زمینهای مرده را احیاء میكند.
امام عصر علیه السلام به نمایندگی و مظهریت حق سبحانه سبب تام احیاء دلها و زمینهای مرده است و وظیفه بشر عرضه كردن زمین و زمینه دل خویش به حضور مبارك آن حضرت است، به گونهای كه در پرتو فیض معرفت و هدایتش از سرچشمه زلال چشمه حیات بهرهمند و احیا شود.
زندگی آسوده، ثمره اطاعت از انسان كامل
راحت زیستن، آرزوی تمامی انسانهاست؛ اما انسان به یقین نمیداند كه راحت حقیقی خود را در كجا بجوید. انسان كامل كه متن ظاهر و اسرار باطن عالم را میشناسد، بهترین راهنماست كه جامعه با اطاعت او به كمال سعادت میرسد. آنان میآموزانند كه برای آسوده زیستن نخست باید ساده زیست بود و از تجمل دست شست؛ سپس باید چنان افق اندیشه را بالا برد كه دانست هرگز جمالی بیرون از جان انسان یافت نمیشود.
خداوند به مؤمنان مستضعف صدر اسلام میفرماید كه شما در برابر ایمان و عمل صالح از حیات طیب برخوردارید: نعمت آزادی، پیروزی طیب است و آشنا بودن به شیوه صحیح زندگانی و قانعانه و ساده زیستن از مصادیق حیات طیب است، همانگونه كه در روایات معصومان علیهم السلام حیات طیب به قناعت تفسیر گردیده است: قال علی علیه السلام: كفی بالقناعة ملكاً و بحُسن الخُلق نعیماً و سئل علیه السلام عن قوله تعالی: (فَلَنُحیینَّهُ حَیوةً طَیبَة)(6) فقال: هی القناعة.(7)
خلاصه آنكه جامعه جاهل چیزی را از دست میدهد كه مایه آرامش اوست و چیزی را جمع كرده و به آن اعتماد دارد و بر آن پایه خرسند است كه سبب ناآرامی او است. آن ترك ناروا و این جذب اضطرابآور است و چنین جامعهای بین دو جدار فشار دهنده و دو بند مهاركننده گرفتار میشود. آنكه این بندها را بشناساند و راه برونرفت از آنها را بیاموزاند و شیوه علمی آن را اراده كند انسان كامل است: (وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی كَانَتْ عَلَیهِمْ.)(8) حضرت ختمی امام تعجل الله تعالی فرجه الشریف همانند حضرت ختمی نبوت صلی الله علیه و آله و سلم عهدهدار چنین هدایت است.
پی نوشتها:
1) سوره حدید، آیه17.
2) سوره انبیاء، آیه30.
3) سوره انفال، آیه24.
4) كمال الدین، ج2، ص81؛ مناقب آل ابی طالب، ج3، ص250 ـ 251؛ بحارالانوار، ج32، ص331.
5) كمال الدین، ج2، ص385.
6) سوره نحل، آیه97.
7) نهجالبلاغه، حكمت229.
8) سوره اعراف، آیه157.
يکي از القاب عالي و شکوهمند حضرت ولي عصر (عج) لقب قائم است. اين لقب از القاب خاصه است که ويژه ي آن حضرت مي باشد و بر ديگر امامان معصوم (ع) اطلاق نمي شود و نيز لقبي است که داراي رمز و راز مخصوص مي باشد و يادآور صحنه هاي حيرت انگيز و روزهاي شکوهمند و شگفت آوري است.
در رواياتي تصريح شده که مبداء پيدايش اين لقب افتخارآفرين، مصادف با عاشورا بوده است و در روز شهادت سالار شهيدان و پيشواي احرار و آزادگان جهان، حضرت حسين بن علي (ع)، از سوي ذات لايزال الهي به اين لقب مقدس و پر افتخار نايل و سرافراز گردي
طبري از علماي اماميه در قرن چهارم هجري، نقل مي کند که ابوحمزه ثمالي مي گويد به حضرت امام محمد باقر (ع) عرض کردم: «اي فرزند رسول الله! چگونه علي (ع) «اميرالمؤمنين» ناميده شد و حال آنکه هيچ کس پيش از او به این اسم ناميده نشده و بعد از او هم روا نيست احدي را بدين نام بخوانند؟» حضرت فرمود: «لِأَنَّهُ ميرَهُ العِلم يمتارُ مِنهُ وَ لا يمتارُ مِن اَحَدٍ سِ.ته؛ يعني، زيرا او منبع و کانون علم بود از او اخذ علم مي شد و از غير او اخذ نمي شد.» عرض کردم: «اي زاده ي پيامبر! مگر همه شما قائم به حق نيستيد و حق را بر پا نمي داريد، پس چرا تنها ولي عصر را قائم مي خوانند؟» فرمود: «چون جدم حسين (ع) کشته شد، فرشتگان صدا را به گريه و ناله بلند نموده عرض کردند: «بار خدايا از کساني که برگزيده ي تو و فرزند برگزيده ي تو، ارزشمندترين و بهترين خلق تو را کشتند در مي گذري؟!» خداوند، به آنان وحي فرستاد: «اي فرشتگان من آرام بگيريد سوگند به عزت و جلال خودم که قطعاً از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدتي باشد.» آنگاه پرده از جلوي ديدگان آنان کنار زد و امامان از فرزندان امام حسين (ع) را يکي پس از ديگري به آنان نشان داد. فرشتگان از اين منظره، مسرور و شادمان گرديدند و ديدند که يکي از آن بزرگواران ايستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: «با اين قائم (شخص ايستاده) از قاتلان حسين (ع) انتقام خواهم گرفت.»(دلائل الامامه ، محمدبن جریر طبری،452)
و نيز شيخ طوسي (ره) نقل کرده که محمد بن حمران مي گويد امام صادق (ع) فرمود: «چون جريان شهادت امام حسين (ع) واقع شد، فرشتگان به خدا ناليدند و خروش برآورده و به خداوند متعال عرض کردند: «بار خدايا آيا با حسين که انتخاب شده ي تو و فرزند پيامبر توست اينچنين رفتار مي شود؟» خداوند شبح و سايه ي قائم (ع) را در برابر آنان در حالت ايستاده مجسم کرد و فرمود: «با اين (قائم) از ستم کنندگان به حسين (ع) انتقام خواهد گرفت.»(کافی ، ج 1،ص465)
اکنون با ملاحظه اين دو روايت، شدت ارتباط و پيوند محکم و پايدار ميان حضرت امام حسين (ع) و حضرت ولي عصر (ع) را بنگريد. آري لقب مقدس قائم در روز شهادت حسين و به برکت امام حسين (ع) به آن حضرت اعطا شد و در رابطه با شهادت امام حسين (ع) مهدي (ع) قائم آل محمد (ع) گرديد.
مصائب آن حضرت بسيار است، آن بزرگوار در سوگ همه امامان معصوم (ع) و در سوگ پيامبر (ص) و فاطمه (س) و در همه رنج هايي که در راه اسلام متوجه مردان خدا مي شود و آنها شهيد يا مجروح مي کردند، مصيبت زده و متأثر مي گردد. در اينجا به ذکر مصيبت آن بزرگوار در رابطه با امام حسين (ع) اکتفا مي کنيم.
خاطراه کربلا بسيار جانسوز و غمبار است. هيچکس عمق آن فاجعه را مانند امام زمان (ع) درک و لمس نمي کند. آن حضرت به ياد مصائب جانگداز امام حسين (ع) بياناتي دارد که در اينجا به چند فراز از آن که از زيارت ناحيه مقدسه گرفته شده مي پردازيم، در فرازي مي فرمايد:
«لَئِن اَخَّّرتَنِي اَلدُّهُورُ وَ عاقَني عَن نَصرِکَ المَقدُور لَاَبکِينَّکَ صَباحَاً وَ مَساءَ ... فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً»
اگر زمانه مرا تأخير انداخت و مقدرات مرا از ياري تو جلوگيري کرد، صبح و شب به ياد مصائب تو گريه مي کنم و از بام تا شام سرشک از ديده مي بارم و ندبه مي نمايم و به جاي اشک خون مي گريم.
«اَمَرَ اللَّعينُ جُنُودَه فَمَنَعُوکَ الماءَ وُرودَهُ وَ ناجَزُوکَ القِتالَ وَ عاجَلُوکَ النِزالَ وَ رَشَفُوکَ بِالسَّهامِ وَ النِّبالِ فَاحدَقُوا بِکَ مِن کُلِّ جَهاتٍ وَ اَثخَنُوکَ بِالجَراحِ»
اي جد بزرگوار، فراموش نمي کنم آن هنگام که عمر سعد ملعون به لشکرش فرمان داد که از ورود آب به خيام جلوگيري نمايند و با تو بجنگند و به تو حمله کنند و بدن نازنينت را آماج تيرها و نيزه ها قرار دهند و از هر سو تو را محاصره کردند و هر کدام با اسحله اي پيکرت را مجروح ساختند و داغ زخم را بر بدنت نهادند.
«وَ اَسرَعَ فَرَسُکَ شارِادً اِلي خِيامِکُ قاصِدَاً مُحَمحمِاً باکِياً وَ هِيَ تَقُولُ لظََّليمَهُ مِن اُمَّهٌ قَتَلَت إبنُ بِنتِ نَبِيَّهَا»
اي جد بزرگوار فراموش نکنم آن هنگام را که اسب بي صاحبت، رميده به سوي خيمه هاي تو آمد، همهمه مي کرد و سرشک اشک از چشمانش سرازير بود و (با زبان بي زباني) مي گفت: واي از ظلم و ستم امتي که پسر دختر پيامبرشان را کشتند.
«فَلَمّا رَأينَ النِّّساءَ جَوادَکَ مَخزِياً وَ نَظَرنَ سرَجَکَ عَلَيهِ مَلوِيّاً بَرزَنَ مِن الخُدُورِ ناشِراتُ الشُّعُورِ لاطمِاتُ الخُدُودِ سافِراتُ الوُجُوهِ بِالعُوَيلِ داعِياتُ وَ بَعدَ العِزَّّ مُذَّلَّلاتُ وَ إلي مِصرَعِکَ مُبادِراتٍ وَ الشِّمرُ جالِسٍ عَلي صَدرِکَ مُولِعٍ سَيفَهُ عَلَي نَحرِکَ ...»
اي جد بزرگوار، چگونه ياد بياروم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده ديدند که زينش واژگون شده است. از خيمه ها بيرون آندند در حالي که موهاي خود را پريشان نموده و سيلي بر چهره خود مي زدند و صورت هايشان آشکار شده بود و فرياد و فغانشان بلند بود چرا که عزت خود را از دست داده بودند. با آن حال به سوي قتلگاه شتافتند و ديدند شمر بر سينه ات نشسته، شمشير خود را بر گلويت گذارده و مي خواهد سرت را از بدنت جدا سازد.
«فَهَوَيتَ اِلَي الاَرضِ جَرِيحاً تَطَؤُکَ الخُيُولُ بِحَوافِرِها وَ تَعلُوکَ الطُّغاهُ بِبَواتِرِها قَد رَشَحَ لِلمَوتِ جَبِينکَ وَ اختَلَفَ بِالاِنقِباضِ وَ الاِنبِساطِ شِمالُکَ وَ يَمِينُکَ ...»
اي جد بزرگوار چگونه ياد بياورم آن هنگام که پيکر پر از زخمت بر زمين قرار گرفت. گروهي سرکش بر اسب هاي خود سوار شدند و پيکرت را لگدکوب اسب ها قرار دادند در حالي که لحظات آخر عمر را مي پيمودي و راه به جانان نزديک مي نمودي.
«وَ سُبِيَ اَهلُکَ کَالعَبِيدِ وَ صُفِدُوا بِالحَديِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّيات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ يُساقُونَ فِي البَرارِي وَ الفَلَوات اَيدِيَهُم مَغلُولَهٌ اِلَي العِناقِ يُطافُ بِهِم فِي الاَسواقِ فَوَيلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ...»
اي جد بزرگوار فراموش نمي کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسير کردند و زنجير آهنين به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بي سرپوش و فاقد محمل (با کمال بي احترامي) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرماي سوزان سوخت، آنها در بيابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هايشان را به گردن هايشان بستند و در کوچه ها و ميدان ها عبور دادند واي بر آن مردم گنهکار و بي شرم.
«فَقامَ ناعِيکَ اِلَيهِ بِالدَّمعِ الهَطُول قائِلاً يا رَسُولَ الله قُتِلَ سِبطُکَ وَ فَتاکَ وَ استُبِيحَ اَهَلَکَ وَ حمامُکَ وَ سُبِيَت بَعدَکَ ذَراريِکَ وَ َوَقَعَ المَحذُورُ بِعِترَتِکَ وَ ذَوِيکَ فَانزَعَجَ الرَّسُوُل وَ بَکي قَلبُهُ المَهول ...»
خبر شهادت تو را در کنار قبر جدت رسول خدا (ص) (بشير) به او داد در حالي که گريان بود. عرض کرد اي رسول خدا سبط تو کشته شد و من خبر شهادت فرزندت را آورده ام. زاده جوانمردت کشته گرديد اي رسول خدا فرزندان و نزديکان خاندانت با سختي و محنت دست به گريبان و اسير دشمنان گرديدند. رسول خدا (ص) از اين خبر منقلب و گريان شد و قلب داغدارش پردرد گرديد ...» (الحوادث و الوقایع ، ج3، ص 304-301)
امام حسن عسكری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعیان، و پدر بزرگوار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در سال 232هـ/845م چشم به جهان گشود، پدر بزرگوارش امام دهم حضرت هادی علیه السلام و مادرش، بانوی پارسا و شایسته «حدیث» یا «حدیثه»(1) و در برخی منابع نامش را «سوسن»(2) و «عسفان»(3) یاد كردهاند.
از مشهورترین القاب امام عسكری علیه السلام میتوان به «الصّامت»، «الهادی»، «الرّفیق»، «الزّكی»، «النقی» و «الخالص» اشاره كرد.(4) «ابن الرضا» لقبی است كه امام جواد علیه السلام و امام عسكری علیه السلام هر دو به آن شهرت یافتهاند.(5)
امام عسكری علیه السلام قریب به 6 سال امامت مسلمین را عهدهدار بودند و در طول این مدت نسبت به هدایت مردم و حفظ جان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زحمات زیادی را متحمل شدند.
حاكمان دوران امام عسكری علیه السلام كه بیشترین فشار را به حضرت وارد میكردند، عبارتند از:
1- المعتزّ بالله (252-225هـ) 2- المهتدی بالله (255-256هـ) 3- المعتمد بالله (256-279هـ)
امام علیه السلام در این دوران به صورت پنهانی و با اجرای اصل «تقیه»، با سیستم سازمان وكالت امور شیعیان را دنبال میفرمودند.
امام عسكری علیه السلام، در سال 243هـ با فشار متوكل عباسی به سامراء منتقل شد(6)، چون تصوّر عباسیان این بود كه ممكن است امامان، همانند سایر علویان، با داشتن هوادارانی چند دست به قیام بزنند. لذا حضور آنها در مركز خلافت، مانع از چنین اقدامی میشود.
اقامت طولانی امام عسكری علیه السلام در سامراء جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست؛ به طوری كه حضرت مجبور بودند هر دوشنبه و پنجشنبه به دارالخلافه رفته و حضور خود را اعلام نماید(7) از طرفی هم تنها پیروان و شیعیان خاص میتوانستند با آن حضرت ارتباط داشته باشند.(8)
امام عسكری علیه السلام اگر چه بسیار جوان و تحت مراقبت جاسوسان و عاملان خلیفه بود ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی شهرت فراوانی پیدا كرده بودند، حتی روزهایی كه حضرت به مقر خلافت میرفت، در طول مسیر حضرت، كه مملو از مردم و بسیار شلوغ بود، مردم به احترام ساكت میشدند و جمعیت با شور و شعف بسیار به امام علیه السلام اظهار ارادت میكردند.(9)
اوضاع سیاسی، اجتماعی عصر امام عسكری علیه السلام
در این زمان شیعیان به صورت یك قدرت عظیم در عراق مطرح بود و علناً با حاكمان عباسی مخالفت میكردند و حاكمان عباسی نیز، توجه و فشار خود را معطوف امامان علیهم السلام شیعه و پیروان آنان كرده بودند. از یك سو عباسیان میدانستند كه مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف در نسل امام عسكری علیه السلام خواهد بود لذا با گسترش جاسوسان خود مراقب وضع زندگی امام علیه السلام بودند؛ حتی در زمان معتز امام علیه السلام بازداشت و روانه زندان شده بود و به «سعید حاجب» مأموریت داده بود تا امام علیه السلام را به سوی كوفه ببرد و در بین راه حضرت را به شهادت برساند ولی پس از سه روز همراهان وی، خود او را به هلاكت رساندند.(10) «مهتدی» هم تصمیم به قتل امام علیه السلام گرفت ولی موفق به اجرای آن نشد.
از سوی دیگر، امام عسكری علیه السلام باید زمینه را برای امامت فرزندش و آمادگی مردم برای ورود به عصر غیبت را فراهم میكردند، كه با فشار و محدودیتهای حاكمان عباسی كار بسیار دشواری بود البته این زمینه سازی از قبل توسط امامان گذشته انجام گرفته بود ولی در زمان امام عسكری علیه السلام جلوه بیشتری مییافت زیرا امام علیه السلام با وجود تأكید بر تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، او را تنها به شیعیان و مریدان خاص نشان داده بود و تماس مستقیم شیعیان، با خود آن حضرت، روز به روز محدودتر و كمتر میشد.
بخشی از فعالیتهای امام حسن عسكری علیه السلام
1. رسالهها و نامه ها
رسالهها و نامه هایی از امام حسن عسكری علیه السلام در تاریخ ثبت شده است كه آنها را برای شیعیان، برخی مناطق شیعه نشین، یا افراد عادی فرستاده اند حتی زمانی كه در حصر عباسیان بودند و در نامهها ضمن اشاره به معارف دینی و لزوم انجام احكام الهی، بسیاری از مسائل لازم و ضروری را یادآوری یا بر انجام برخی كارها پافشاری كرده اند كه برای نمونه، میتوان از نامه امام عسكری علیه السلام به علی بن حسین بابویه اشاره نمود كه امام در این نامه برای ایشان دعا نمودند و خداوند دعای ایشان را مستجاب نموده و شیخ صدوق را به او عطا كرده است.(11)
2. تأسیس حوزه علمیه
یكی از دغدغههای اصلی امامان شیعه حفظ شیعان و تربیت نیرو بوده است امام عسكری علیه السلام با تأسیس مركز علمی در پی تربیت نیرو بر آمده و شاگردان والامقام و ارجمندی تحویل جامعه داده اند مانند احمد بن اسحاق قمی، عثمان بن سعید عمری، حسین بن روح (هر دو از نواب اربعه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبدا... بن جعفر حمیری مؤلف كتاب الغیبه و الحیره از كارگزاران نواب اول ودوم بوده است.
البته هدف امام عسكری عجل الله تعالی فرجه الشریف ضمن تشویق نشر دهندگان و نگهبانان فرهنگ اهل بیت علیه السلام، آنان را به مناطق مختلف شیعه نشین اعزام كرده تا ضمن پاسخ گو بودن به شبهات، ارتباط با شیعیان را حفظ نمایند.
3. مبارزه با انحرافات و شبهات
بخشی از فعالیتهای علمی امام حسن عسكری علیه السلام مربوط به موضعگیریهای قاطع ایشان در برابر اندیشههای انحرافی صوفیان، واقفه، مفوضه و... بود كه حضرت با صراحت موضع گرفته و ضمن باطل و دروغ دانستن آنان شیعیان را از انحراف حفظ مینمودند و مناظره با كسانی كه عقائد باطل داشتند و مردم را دچار شك و تردید مینمودند؛ مانند مقابله با راهب نصرانی و مناظره و گفتمان با فیلسوف معروف عراقی بنام یعقوب بن اسحاق كندی.(12)
4. ساماندهی و تقویت سازمان وكالت
این سازمان همان نظام ارتباط امام با شیعیان بود كه از عصر امام صادق علیه السلام شكل گرفته و در طی دهها سال فعالیت مخفی خود را ادامه داده بود در زمان امام عسكری علیه السلام چون شیعه رفته رفته به عصر غیبت نزدیك میشد لذا امام عسكری علیه السلام راه را برای حركت سازمان وكالت در مسیر خودش هموار نموده بود ایشان همانند پدر بزرگوارش وكلای ارشدی را برای نواحی مختلف نصب نموده تا بر كار سایر وكلا نظارت داشته باشند علاوه بر این عثمان بن سعید عمری را به عنوان وكیل الوكلای خود معرفی نمود تا همه وكلا به او مراجعه كنند.(13)
البته انجام تمام امور با تاكتیك و سیاست تقیه و رازداری صورت میگرفت.
5. توجه ویژه به شیعیان
با اینكه امام عسكری علیه السلام تحت حفظ و نظارت مأموران عباسی بود و شیعیان تشنه دیدار آن حضرت بودند با این اوصاف حضرت به همه تأكید میكردند جهت حفظ اتحاد و انسجام میان شیعیان با سیاست تقیه از همدیگر محافظت نمایند و خودشان هم نسبت به حفظ شیعیان حساسیت ویژه ای داشتند. امام برای اینكه شیعیانش شناخته نشوند به آنها دستور داد، در روزی كه ایشان میخواهند برای دیدار با معتمد عباسی از منزل خارج میشوند به آن حضرت سلام نكرده حتی با دست به ایشان اشاره نكنند چرا كه در امان نخواهند بود.(14)
6. زمینه سازی برای ورود شیعه به عصر غیبت
مسأله آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت و ایجاد ذهنیت لازم برای قبول مسأله غیبت و آمادگی برای دوری از امام معصوم علیه السلام ومحرومیت از ارتباط مستقیم با او، امری بود كه از عصر پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم شروع و در عصر هریك از امامان علیه السلام شیعه به طور مستمر ادامه یافت و هر امام شیعه به نوبه خود؛ با توجه به نزدیك بودن عصر غیبت، نسبت به مسأله غیبت تأكید میفرمودند و از سوی دیگر نسبت به انكار وجود امام علیه السلام و انحراف حاصل از غیبت امام معصوم علیه السلامبه شیعیان هشدار میدادند. امام حسن عسكری علیه السلام در همین راستا اقداماتی انجام دادند؛ نظیر:
الف) مطلع كردن شیعیان نسبت به تولد فرزندش مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
از آن جا كه به دلیل جاسوسان و دشمنان، ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بصورت مخفی انجام گرفته بود و بیم آن بود كه شیعیان در شناخت آخرین حجت به گمراهی روند، لذا امام عسكری علیه السلام به طرق مختلف شیعیان را نسبت به وجود فرزندش مطلع میكردند.
احمدبن اسحاق كه از بزرگان شیعه میباشد، میگوید خدمت امام حسن عسكری علیه السلام شرفیاب شدم تا از ایشان در مورد امام بعد از ایشان سؤال كنم كه آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی كه پسری سه سال كه رویش مانند ماه تمام میدرخشید بر دوش خویش داشت(15) همچنین محمد بن عثمان دومین نائب نقل میكند كه به همراه چهل نفر از شیعیان نزد امام عسكری علیه السلام گردهم آمدیم و آن حضرت فرزندش را به ما نشان داد.(16) گفتنی است كه حضرت بارها برای فرزندش عقیقه(17) نمودند تا ضمن اجرای برنامه و سنت اسلامی به دیگران بفهماند كه از وی فرزندی باقی است.
ب) ارجاع سؤالات افراد به فرزندش
حضرت امام حسن عسكری علیه السلام محل مراجعه سؤالات شیعیان و نمایندگان خود بود و حضرت برای آماده سازی شیعیان، برخی از سؤالات مراجعه كنندگان را به فرزندش محول میكردند؛ برای نمونه به روایتی اشاره میكنیم: سعدبن عبدالله قمی به همراه احمدبن اسحاق قمی نقل میكنند كه نزد امام یازدهم علیه السلام شرفیاب شدیم و سؤالات خود را با ایشان در میان گذاشتیم و حضرت به فرزندش اشاره كرد و فرمود: از نور چشمم سؤال كن و فرزند حضرت رو به من كرده و فرمود: هرچه میخواهی سؤال كن.(18) به نوعی حضرت امام عسكری علیه السلام در پی معرفی جانشین خود بودهاند.
ج) كاهش ارتباط مستقیم با شیعیان
امام حسن عسكری علیه السلام چون در حصر و كنترل حكام عباسی بودند و هم به لحاظ آن كه در عصری نزدیك عصر غیبت میزیستند، غالباً پنهان بوده و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مكاتبات، توقیعات و وكلاء انجام میگرفت تا آنان آمادگی دوران غیبت را بیابند.
د) دعا برای ولی امر منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف
حضرت امام عسكری علیه السلام در دعایی برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از خداوند برایش چنین دعا میكند: «...خداوندا او را از شر هر تجاوز كار و طغیانگر و از شر همه آفریدگانت نگه دار و او را از پیش رویش و از پشت سر و از سمت راست و چپش حفظ كن و او را نگهبان باش و از اینكه به او بدی برسد نگاهش دارد و در مورد او، پیامبرت و خاندان پیامبرت را نگاه دار و به سبب او عدالت را آشكار كن، با یاری ات او را پشتیبانی كن، یاورانش را یاری كن و...».(19)
پی نوشتها:
(1) الارشاد، شیخ مفید، ص335.
(2) كمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج2، ص249.
(3) فرق الشیعه، نوبختی، ص105.
(4) دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص223.
(5) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج50، ص236.
(6) الارشاد، شیخ مفید، ص334.
(7) الغیبه، طوسی، ص129.
(8) مناقب، ابن شهرآشوب، ج3، ص533.
(9) الغیبه، طوسی، ص129.
(10) بحارالانوار، مجلسی، ج50، ص313-311.
(11) روضات الجنات، ج4، ص4-273، محمد باقر خوانساری به كوشش اسدا... اسماعیلیان.
(12) مناقب آل ابی طالب علیه السلام، ج4، ص425، به كوشش محمد حسین دانش آشتیانی و سید هاشم رسول محلاتی.
(13) تاریخ عصر غیبت، پورسید آقایی، ص170.
(14) بحارالانوار، ج50، ص269.
(15) كمال الدین، صدوق، ج2، باب38، ح1، ص80.
(16) همان، ج2، باب43، ح2، ص162.
(17) قربانی كردن گوسفند و اطعام گوشت آن به محرومان.
(18) همان، ج2، باب43، ح21، ص190.
(19) مصباح المتهجّد كفعمی، ص399، جمال الاسبوع، سیدبن طاووس، ص296 (به نقل از فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسكری علیه السلام، ص441-440).
طرح جامع مسجد مقدس جمکران پس از بررسي نهايي به تصويب رسيد. اين طرح پس از بررسي کليات در نظام طراحي ومعماري ومحدودهي شهر مقدس قم وبا توجه به ابعاد شهر سازي وجاده هاي دردسترس((کاشان،اتوبان اميرکبيروشهر مقدس قم))،وباتوجه به طرح جامع شهرمقدس قم،طرح حرم تاحرم توسط مهندسين مشاور طرح جامع ارائه شدوبه همراه سه طرح معروف کشوربه مسابقه رفت.طرح مزبورپس ازبررسي درشوراي عالي شهرسازي ومعماري استان وکشور به تصويب نهايي رسيده است وبر اين اساس تمام کارهاي عمراني در منطقه برمبناي اصول ومعيار هاي مهندسي مشاورطرح جامع مسجد وباهماهنگي مسئولين ازاستان وکشور درحال اجرااست واکنون از گذشت بيش ازدو سال ازتصويب طرح جامع، بيش از هفده هزارمتر مربع ساختمان هاي قديمي وسوله هاي موقت ، سرويس بهداشتي وحمام هاي قديمي تخريب وجايگزين آنها هم اکنون به بيش از هشت هزار متر مربع رسيده است.شبستان هاي غربي وشرقي هم جوار بامسجد مقام درحال احداث است وکاري آنها توسط افراد نيک انديش نهايي شدن است .
کار اجرا وساخت رواق هاي صحن اصلي مسجد مقدس ودومناره ي اصلي جنوبي وشکل آفريني صحن اصلي هم توسط خيران وکمک هاي بيدريغ مردم عزيز وزوار گرامي آن با رگاه ملکوتي به نام حجت بن الحسن العسگري (عج) در حال اجرااست با وزارت راه وترابري براي احداث زير گذر جاده ي اصلي وپل راه آهن، تعريض پل جاده کاشان ودو بانده کردن محورهاي اصلي صورت گيرد واحداث توقفگاه هاي قطار تهران-قم درايستگاه جمکران وجاده مواصلاتي بين ايستگاه مسجد مقدس همچنين ديگرپروژه هاي طرح مثل اتصال اتوبان امير کبير به ميدان قائم درمحل جاده ي اصلي، پل هاي ارتباطي واحداث جاده ي مسجد به جاده ي اصلي ،پل هاي ارتباطي واحداث جاده ي مسجد به جاده ي قديم قم اصفهان (ازکنارشهرجديد پرديس)اتفاق افتدوکارهاي مواصلاتي نهايي انجام شودو همکاري وزارت نيرو براي تامين زمين هاي معوض واجرانهايي پروژه هاي جانبي واصلي آن وزارت خانه بتواند کار گشاي کارهاي اساسي وبه خصوص طرح توسعه ي اين مکان مقدس گردد.
دراجراءاين طرح استانداري ،فرمانداري،شوراي شهر وشهرداري قم براي امکانات اوليه؛ آتش نشاني ،خدمات عمومي ،آسفالت جاده ها،ترميم ولکه گيري،زدن جاده ي حرم تاحرم، امکانات اتوبوسراني،تاکسيراني احداث پارکينگ ها وهمچنين تامين خدمات عمومي مايه ي تشکروقدرداني ودرادامه نيازمند همکاري هاي بيشتربراي رفاه زائران خواهد بود. آن چه مايه ي مباهات واميدواري است ،همکاري ارگان ها ونهادها براي خدمات برق،گاز، آب،مخابرات و... است .
به موازات آن ،کمک هاي زائران گرامي وارادتمندان به حجت (عج)موجب شده است تاطرح بامشخصات فني بالابه پيش برود.دراين مسير توصيه هاي وعنايات مستمروويژه ي مقام معظم رهبري(مدظله العالي)ودفترمعظم له وتاکيدبراين امرکه اين مکان بايستي سرويس دهنده ي بسيارخوبي براي همگان باشد،انشاءالله مکان براي التيام دردهاي دردمندان ومنتظران کوي آن يارهميشه درباور اينمردم عزيز گرددواين مهم با تدبير ومددرياست محترم جمهوري وهيات وزيرانوسازمان هاي زيرگروه امکان پذير خواهد بود.
مشخصات عمومي طرح: