تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
در انتظار
موعود و
آدرس
zohoremonji.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
شيخ كفعمى در بلد الا مين دعائى از حضرت امام زين العابدين عليه السلام نقل كرده و فرموده اين دعا را مقاتل بن سليمان از آن حضرت روايت كرده و هم گفته هركه صد مرتبه آنرا بخواند و دعايش مستجاب نگردد لعنت
بنام خداى بخشاينده مهربان
بنام خداى بخشاينده مهربان
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ وَ جاَّءَ بِالنَّهارُ مُبْصِراً
ستايش خاص خدايى است كه شب تار را به قدرتش برد و روز روشن را
بِرَحْمَتِهِ وَكَسانى ضِياَّئَهُ وَ اَنَا فى نِعْمَتِهِ اَللّهُمَّ فَكَما اَبْقَيْتَنى لَهُ
برحمت خويش بياورد وروشنى روزرا درآن حال كه مستغرق نعمتش بودم دربرم كرد خداياهمچنانكه مرا تا به امروز نگهداشتى
فَاَبْقِنى لاِمْثالِهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِىِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لا تَفْجَعْنى فيهِ وَ
براى روزهاى ديگر امثال آن نيز نگهدار و درود فرست بر محمد و آلش و داغدارم مكن در
فى غَيْرِهِ مِنَ اللَّيالى وَ الاْيّامِ بِارْتِكابِ الْمَحارِمِ وَ اكْتِسابِ الْمَأ ثِمِ
اين روز و شبها و روزهاى ديگر به سبب دست زدن به كارهاى حرام و فراهم آوردن گناهان
وَ ارْزُقْنى خَيْرَهُ وَ خَيْرَ ما فيهِ وَخَيْرَ ما بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنّى شَرَّهُ وَ
و خير اين روز و آنچه در آن است و خير روزهاى بعد را نيز روزى من گردان و شر اين روز و آنچه در آن است و
شَرَّ ما فيهِ وَ شَرَّما بَعْدَهُ اَللّهُمَّ اِنّى بِذِمَّةِ الاِْسْلامِ اَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ وَ
شر روزهاى بعدش را از من دور گردان خدايا من به پيمان اسلام به سويت توسل جويم و
بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ اَعْتَمِدُ عَلَيْكَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفى صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ
به حرمت قرآن بر تو اعتماد كنم و به وسيله محمد مصطفى صلى الله عليه و
آلِهِ اَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ فَاعْرِفِ اللّهُمَّ ذِمَّتِىَ الَّتى رَجَوْتُ بِها قَضاَّءَ
آله در نزدت شفاعت جويم پس بشناس خدايا پيمانى را كه بدان اميد برآوردن
حاجَتى يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ اَللّهُمَّ اقْضِ لى فِى الْخَميسِ خَمْساً لا
حاجتم را دارم اى مهربانترين مهربانها خدايا در روز پنجشنبه پنج حاجتم را برآور كه جز
يَتَّسِعُ لَها اِلاّ كَرَمُكَ وَ لا يُطيقُها اِلاّ نِعَمُكَ سَلامَةً اَقْوى بِها عَلى
بزرگوارى تو گنجايش آنها را ندارد و جز نعمتهاى تو بر آن توانا نيست : تندرستى كه بوسيله آن بر
طاعَتِكَ وَعِبادَةً اَسْتَحِقُّ بِها جَزيلَ مَثُوبَتِكَ وَ سَعَةً فِى الْحالِ مِنَ الرِّزْقِ
انجام طاعتت نيرو گيرم ، و پرستشى كه بدان مستحق پاداشت گردم ، و فراخى در حال از طريق روزى
الْحَلالِ وَ اَنْ تُؤْمِنَنى فى مَواقِفِ الْخَوْفِ بِاَمْنِكَ وَ تَجْعَلَنى مِنْ
حلال ، و ديگر آنكه مرا در توقفگاههاى خوفناك (برزخ و قيامت ) بوسيله امان خود ايمن گردانى و از
طَوارِقِ الْهُمُومِ وَالْغُمُومِ فى حِصْنِكَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
حوادث اندوهناك و غمگين در پناه خود قرارم دهى و درود فرست بر محمد و آلش
وَاجْعَلْ تَوَسُّلى بِهِ شافِعاً يَوْمَ الْقِيمَةِ نافِعاً اِنَّكَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ
و توسل مرا بدان حضرت در روز قيامت شفيع و سودمند براى من قرار ده كه همانا تو مهربانترين مهربانانى
بنام خداى بخشاينده مهربان
بِسْمِ اللّهِ الَّذى لا اَرْجُو اِلاّ فَضْلَهُ وَ لا اَخْشى اِلاّ عَدْلَهُ وَ لا اَعْتَمِدُ اِلاّ
بنام خدايى كه جز فضلش اميدى ندارم و جز عدلش از چيزى ترس ندارم و جز به گفته او اعتماد ندارم و جز
قَوْلَهُ وَ لا اُمْسِكُ اِلاّ بِحَبْلِهِ بِكَ اَسْتَجيرُ يا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوانِ مِنَ
به رشته (بندگى و اخلاص ) او چنگ نزنم اى داراى گذشت و خوشنودى به تو پناه برم از
الظُّلْمِ وَ الْعُدْوانِ وَمِنْ غِيَرِ الزَّمانِ وَ تَواتُرِ الاْحْزانِ وَ طَوارِقِ
ستم و دشمنى (خلق ) و از دگرگونيهاى روزگار و پى درپى رسيدن اندوهها و
الْحَدَثانِ وَ مِنِ انْقِضاَّءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّاَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ اِيّاكَ اَسْتَرْشِدُ
حوادث ناگوار شب و از سپرى شدن عمر قبل از آمادگى و توشه گيرى و تنها از تو راهنمايى مى جويم
لِما فيهِ الصَّلاحُ وَ الاِْصْلاحُ وَ بِكَ اَسْتَعينُ فيما يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجاحُ وَ
براى آنچه صلاح و اصلاح من در آنست و از تو يارى طلبم در (رسيدن به ) آنچه مقرون به كاميابى و
الاِْنْجاحُ وَ اِيّاكَ اَرْغَبُ فى لِباسِ الْعافِيَةِ وَتَمامِها وَ شُمُولِ
كامروايى است و از تو اميد دارم براى پوشش لباس تندرستى كامل و شمول
السَّلامَةِ وَ دَوامِها وَ اَعُوذُ بِكَ يا رَبِّ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ وَ
سلامتى دائم و پناه مى برم به تو اى پروردگار از وسوسه هاى شياطين و
اَحْتَرِزُ بِسُلْطانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطينِ فَتَقَبَّلْ ما كانَ مِنْ صَلوتى
احتراز جويم بوسيله سلطنت تو از ستم سلاطين پس (اى خدا) نماز
وَصَوْمى وَ اجْعَلْ غَدى وَ ما بَعْدَهُ اَفْضَلَ مِنْ ساعَتى وَ يَوْمى وَ
و روزه ام را بپذير و فرداى من و مابعد آنرا بهتر از اين ساعت و امروزم قرارده و
اَعِزَّنى فى عَشيرَتى وَ قَوْمى وَ احْفَظْنى فى يَقْظَتى وَ نَوْمى فَاَنْتَ
مرا در ميان فاميل و خويشانم عزيز گردان و مرا در بيدارى و خوابم حفظ كن كه تويى
اللّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ اَللّهُمَّ اِنّى اَبْرَءُ اِلَيْكَ فى
خدايى كه بهترين نگهبانى و تو مهربانترين مهربانانى خدايا من بسوى تو بيزارى جويم و در اين
يَوْمى هذا وَ ما بَعْدَهُ مِنَ الاْحادِ مِنَ الشِّرْكِ وَ الاِْلْحادِ وَ اُخْلِصُ لَكَ
روز و روزهاى يكشنبه ديگر از شرك و بى دينى و دعايم را براى تو خالص مى كنم تا
دُعاَّئى تَعَرُّضاً لِلاِْجابَةِ وَ اُقيمُ عَلى طاعَتِكَ رَجاَّءً لِلاِْثابَةِ فَصَلِّ
در معرض اجابت قرار گيرد و همچنان بر اطاعتت پايدارى مى كنم پس
عَلى مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ الدّاعى اِلى حَقِّكَ وَاَعِزَّنى بِعِزِّكَ الَّذى
درود فرست بر محمد بهترين خلق خود آنكه (مردم را) بسوى حقانيتت خواند و مرا به عزت
لايُضامُ وَ احْفَظْنى بِعَيْنِكَ الَّتى لا تَنامُ وَ اخْتِمْ بِالاِنْقِطاعِ اِلَيْكَ
تزلزل ناپذيرت عزيز گردان و به ديده ات كه هرگز نخوابد حفظ كن و ببريدن از خلق و توجه بسوى
اَمْرى وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرى اِنَّكَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ
خودت كارم را به پايان رسان و عمرم را قرين به آمرزش به اتمام رسان كه همانا تويى آمرزنده مهربان
دوره امامت ، چگونه آغاز شد؟
خلفاي عباسي بنابر عادت معمول خويش ، هرگاه فرصتي براي کشتن اولياء الله مي يافتند ، فورا آنها را به زهر از پاي در مي آورند .
معتصم نيز ، امام حسن عسکري (ع) را به زهر شهيد کرد و سپس درصدد يافتن فرزند آن حضرت برآمد تا او را نيز از ميان بردارد و به خيال خويش دنباله امامت را نيست و نابود گرداند .
معتصم عده اي را به خانه امام فرستاد تا هر که و هر چه در آنجاست توقيف کنند . بهتر است خبر اين ماجرا را از زبان احمد بن عبد الله بن يحيي بن خاقان پسر وزير معتصم بشويم . او در اين باره مي گويد :
چون امام حسن عسکري بيمار شد . پدرم به من پيغام داد که امام بيمار شده . آنگاه خود همان لحظه سوار شد و به دارالخلافه رفت و سپس با پنج نفر از خادمان اميرالمومنين معتصم شتابان بازگشت . همه آنان از افراد مورد وثوق و خواص خليفه بودند . يکي از آنها هم «نحرير» بود. پدرم به آنها دستور داده بود در خانه حسن بن علي باشند و اوضاع و احوال او را زير نظر بگيرند . همچنين در پي عده اي از پزشکان فرستاده بود و به آنان دستور داده بود که در خانه امام حسن عسکري رفت و آمد کنند و هر بام و شام از او پرستاري و مراقبت کنند .
چون دو روز از اين ماجرا گذشت ، کسي نزد پدرم آمد و به وي خبر داد که آن حضرت بيماري اش شدت يافته و ضعيف شده است . پدرم سوار شد و به خانه آن حضرت رفت و به پزشکان دستور داد بخوبي حال آن حضرت را تحت نظر بگيرند . همچنين در پي قاضي القضات فرستاد و به او دستور داد که پيش او بيايد و ده تن از کساني را که به دين و امانتداري و پرهيزگاري آنان مطمئن است ، انتخاب کند و با خود بياورد . آنگاه تمام آنها را به خانه امام حسن فرستاد و به ايشان تکليف کرد که شبانه روز همانجا بمانند . آنها در آنجا بودند تا آنکه امام حسن عسکري (ع) در گذشت . با رحلت او سامراء يکصدا ناله برمي آورد که ابن الرضا از دنيا رفت .
خليفه عده اي را به خانه آن حضرت فرستاد تا خانه و اتاقها را بازرسي کنند و هر آنچه در خانه است مهر و موم نمايند و نشان فرزند آن حضرت را بجويند . همچنين زناني آوردند که از حمل و آثار آن آگاه بودند . زنان پيش کنيزهاي امام رفته ، يکايک آنها را معاينه کردند . يکي از اين زنان ادعا کرد که در ميان اين کنيزها ، کنيزي است که نشانه حمل با خود دارد .
از اين رو دستور دادند آن کنيز را در اتاقي نگه دارند . نحرير و يارانش و نيز زناني که با او بودند ، مامور مراقبت از اين اتاق شدند .
سپس احمد بن عبدالله در ادامه گفتار خويش مي گويد :
ماموريني که گمان مي کردند آن کنيز باردار است و از او مراقبت مي کردند ، دو سال و اندي وي را زير نظر داشتند تا آنکه به اشتباه خود پي بردند . سپس ميراث امام حسن ميان مادر و برادرش جعفر ، تقسيم شد و مادرش ادعا کرد وصي او است و اين امر نزد قاضي ثابت شد .
سپس وي ماجراي مخالفت جعفر با وصايا را نقل کرده تا آنجا که مي گويد :
بيرون آمديم ، وضع بر همين منوال بود ، و خليفه امروز در پي جستن نشاني از فرزند امام حسن (ع) است .( کمال الدين- صدوق ، ج 1 ، ص 125)
بدين گونه قدرت جاهلي و استکباري مي کوشيد ، ريشه هاي امامت را از بيخ برکند و حرکت اصيل مکتبي را دستخوش نابودي سازد . اما به مقصود خود نايل نيامدند که دست خداوند بر فراز دستان آنها بود .
« خواهند پرتو خدا را با دهانهاي خويش فرونشانند اما خداوند چنين نخواهد مگر آنکه پرتو خويش را به انجام رساند ، هر چند که کافران تا خوش دارند» (سوره توبه، آيه 32)
امام حجت (ع) عمويي داشت ، که نامش جعفر بود . او ادعا مي کرد که امامت پس از برادرش امام حسن عسکري (ع) حق اوست . بنابر همين ادعاي باطل او مردم را به خود مي خواند .
جعفر که خود مي دانست از شايستگي هاي کافي براي امامت بهره اي ندارد و به خوبي آگاهي داشت که امت ، پيشوايي او را به رسميت نمي شناسد نزد عبدالله بن يحيي بن خاقان ، وزير خليفه وقت عباسي رفت ، و کوشيد از کمکهاي او برخوردار شود . پسر اين وزير ماجراي اين برخورد را چنين بازگو مي کند :
پس از تقسيم ميراث ، جعفر نزد پدرم آمد و بدو گفت : حقوق پدرم را براي من نيز مقرر دار و هر سال 20 هزار دينار به من انعام بده .
پدرم او را از اين خواسته نهي کرد و بدو گفت : احمق! خليفه ، در مورد کساني که ادعا مي کنند پدر و برادر امامند ، شمشير خويش را آخته و تازيانه اش را بالا برده تا آنان را از اين باور بازگرداند . اما اين امکان براي خليفه فراهم نشد تا آنان را از اين اعتقاد درباره پدر و برادر تو منصرف سازد . پس اگر تو پيش پيروان پدر و برادرت امام بودي چه نيازي به خليفه داشتي که حقوق آنها را براي تو قرار دهد؟ و اگر پيش اينان چنين جايگاهي نداري ، در نزد ما هم بدان حقوق دست نخواهي يافت .
ديری نپاييد که جعفر از اين ادعاي دروغ خود دست برداشت و به راه صواب بازگشت و امامت حضرت حجت (ع) را پذيرفت . از اين رو پيش شيعيان که او را جعفر کذاب ناميده بودند ، ملقب به «جعفر تواب» شد .
ماجراي سرداب امام زمان چیست ؟
سرداب به معني زيرزمين است ، كه در زيرِ زمين ساخته مي شود ، تا در شدت گرماي تابستان ، به آن پناه برند ، اكثر خانه هاي مناطق گرمسيري عراق ، از قديم و نديم داراي سرداب مي باشد ، تا در تابستان مورد استفاده قرار گيرد ، خانه امام حسن عسكري (ع) در شهر سامرا نيز داراي سرداب بود ، مدتي امام هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) در اين سرداب زندگي كردند ، و حضرت مهدي (ع) نيز در اين سرداب زندگي نموده است ، بنابراين ، اين سرداب به خاطر زندگي اين بزرگواران ، مبارك و پر ميمنت شده است .
عصر معتضد عباسي (شانزدهمين خليفه عباسي) بود ، او در بغداد مي زيست ، او سپاهي را به سامرا براي دستگيري حضرت مهدي (ع) فرستاد ، يكي از مأموران برجسته او به نام ‹‹رشيق›› مي گويد : وقتي كه سپاه معتضد وارد سامرا شدند ، از آنجا به طرف آن سرداب كه حضرت مهدي (ع) در آنجا بود ، هجوم آوردند ، پشت در سرداب صداي تلاوت قرآن را از حضرت مهدي (ع) كه در سرداب بود شنيدند ، لشگر در پشت در سرداب اجتماع نمودند ، تا امام صعود نكند و بيرون نرود ، فرمانده لشگر در پيشاپيش لشگر ايستاده بود ، تا همه افراد لشگر برسند .
ناگاه حضرت مهدي (ع) از راهي كه به در سرداب منتهي مي شد آمد ، و از پيش روي لشگر عبور كرد و رفت و غايب شد .
در اين هنگام فرمانده لشگر ، خطاب به سپاه گفت : ‹‹وارد سرداب شويد و مهدي (ع) را دستگير كنيد.››
سپاهيان گفتند : مگر نديدي كه مهدي (ع) از روبروي تو عبور كرد .
فرمانده گفت : من او را نديدم ، شما كه ديديد چرا به او حمله نكرديد ؟
سپاهيان گفتند : ما گمان كرديم كه تو او را ديدي ، چون فرماني ندادي ما نيز حركتي از خود نشان نداديم . (بحارالانوار ج52 ، ص52 و 53) .
به اين ترتيب حضرت مهدي (ع) با قدرت اعجاز ، از گزند سپاه خونخوار معتضد نجات يافت و غايب گرديد . اين سرداب مبارك ، از آن زمان تاكنون- در كنار مرقد مطهر امام هادي (ع) و امام حسن (ع) باقي مانده است ، و شيعيان كنار آن سرداب مي روند و به خاطر آنكه در آن سرداب ، سه امام (امام هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) و حضرت مهدي (ع) مدتي زندگي نموده اند ، تبرك مي جويند ، زيرا آن سرداب خانه اي است كه خداوند آن را شايسته احترام و اكرام نموده است .
اين بود اصل ماجراي سرداب ، از ديدگاه شيعيان.
ولي با كمال تأسف ، بعضي از نويسندگان و گويندگان بي انصاف اهل تسنن و ديگران اين موضوع كاملاً معمول و طبيعي را به باد مسخره گرفته ، و با دروغ پردازي خود ، به شيعيان نسبت مي دهند كه آنها معتقدند : حضرت مهدي (ع) در ميان سرداب غايب شده ، و يا در آنجا سكونت دارد ، و كنار سرداب مي آيند و مي نشينند و منتظر مي مانند تا آن حضرت از سرداب خارج گردد و ...
اين دروغ پردازان با چنين نسبتهاي ناروایی ، شيعه و عقايد شيعه را به باد مسخره مي گيرند ، با اينكه هرگز شيعه چنين عقيده اي ندارد و چنين كاري نمي كند ، بلكه به آن سرداب به خاطر آنكه مدتي سه امام در آن سكونت داشته ، احترام مي گذارند ، و تبرك مي جويند . نه اينكه معتقد باشند امام مهدي (ع) در آنجا مخفي شده و از آنجا ظهور مي كند .
بهتر اين است كه از دروغ پردازي و دهان كجي ياوه سرايان سخن نگوييم ، كه قابليت سخن گفتن را ندارند ، بلكه مسأله را با لعنت خدا بر دروغگويان ، و تهمت زننده هاي ياوه گو و گستاخ به پايان بريم .
رحلت مهدي (ع) چگونه است ؟
در مورد پايان عمر حضرت ولي عصر (ع) ، به طور كلي از گفتار امامان (ع) بر مي آيد كه همه آنها كشته و شهيد مي شوند ، از جمله امام حسن مجتبي (ع) فرمود :
والله لقد عهد الينا رسول الله (ع) ان هذاالامر يملكه احد عشر اماماً من ولد علي و فاطمه (ع) ما منا الا مسموم او مقتول :
‹‹سوگند به خدا رسول خدا (ع) با ما چنين عهد كرد كه يازده نفر از فرزندان علي (ع) و فاطمه (ع) به امامت مي رسند ، همه ما مسموم يا كشته مي شويم.››
چنانكه تاريخ نشان مي دهد ، همه امامان (ع) تا امام حسن عسكري (ع) با شمشير يا زهر ، به شهادت رسيدند ، حضرت مهدي (ع) نيز چنين خواهد شد.
در مورد چگونگي شهادت امام قائم (ع) روايتي در دست نيست ، جز اين كه علامه يزدي در كتاب الزام الناصب (صفحه 190) مي نويسد :
‹‹هنگامي كه هفتاد سال از حكومت حضرت مهدي (ع) گذشت ، زني به نام سعيده كه از بني تميم است و در صورتش ريش دارد ، هنگام عبور حضرت مهدي (ع) سنگي بزرگ از پشت بام به طرف حضرت مهدي (ع) پرتاب مي كند، و همين موجب شهادت آن حضرت مي شود ، و امام حسين (ع) غسل و كفن و نماز آن حضرت را بر عهده مي گيرد ، و اين مطلب برگرفته از روايات امامان (ع) است.›› سپس امام حسين (ع) زمان حكومت را به دست مي گيرد و پس از او امامان ديگر يكي پس از ديگري رجعت كرده و حكومت مي كنند ، و حكومت امامان (ع) سالهاي بسيار ، طول مي كشد ، و طبق بعضي از روايات ، تنها امام حسين (ع) بعد از حضرت مهدي (ع) چهل سال حكومت مي نمايد .
نشانه هاي ظهور
در اين مقاله از برخي نشانه ها که پيش از ظهور حضرت قائم (ع) تحقق مي يابد ، سخن مي گوييم .
نشانه هائي همچون فراگير شدن فساد و ستم در تمام زمين و گسترش فحشا و گردنکشي و دگرگونيهاي آسماني و قحط شديد و جنگهاي خونين که دو سوم از ساکنان روي زمين را در کام خود فرو مي برد ، و ظهور کسي که دجال خوانده مي شود و مردم را به باطل دعوت مي کند و آنها نيز به گرد وي جمع مي شوند و بالاخره ادعاي بعضي که مي گويند او مصلح اکبر است و سپس ناکامي او در متحقق ساختن مدعايش . ما در ذکر اين نشانه ها به استناد رواياتي که از پيامبر گرامي و ائمه اطهار (ع) تکيه مي کنيم .
1. رسول خدا (ص) فرمود :
«مهدي اين امت از ماست ، هنگامي که هرج و مرج دنيا را فراگير و فتنه ها آشکار گردند و راهها نا امن شود و برخي از مردم بر برخي ديگر هجوم برند . پس بزرگ به کوچک رحم نکند و کوچک بزرگ را احترام نکند در اين هنگام خداوند مهدي ما را مبعوث فرمايد . او نهمين کس از فرزندان حسين (ع) است . دژهاي ضلالت و دلهاي بي خبر را بگشايد ، در آخر الزمان به کار دين پردازد چنانکه من در اول الزمان بدان پرداختم ، زمين را از عدل و داد پر کند ، چنانکه از ظلم و بيداد پر شده باشد».
2. همچنين پيامبر گرامي در حديثي طولاني که آن را از امام علي (ع) نقل کرده است فرمود : «سپس ندايي برخيزد که از دور شنيده شود چنانکه از نزديک شنيده مي شود اين ندا رحمت است بر مومنان و عذاب است بر کافران . (امام گويد) : پرسيدم : اين ندا چيست؟ فرمود : سه نداست در ماه رجب نخستين آنها اين است : لعنت خدا بر ستمگران . و دومي اين است : نزديک شونده نزديک شد و سومي اين است : پيکر آشکاري را با طليعه خورشيد مي بينند (که مي گويد) : هان که فلاني مبعوث شد و نسب او را تا علي ذکر مي کند . هلاک ستمگران در اين روز است و در اين هنگام گشايش حاصل مي شود . عرض کردم : اي رسول خدا! پس از من چند امام خواهد بود ؟ فرمود (ع) : پس از حسين 9 امام که نهمين آنان قائم ايشان است».
3. در حديث ديگري از رسول خدا (ص) نقل است که فرمود : عرض کردم اي خداي من و سرورم ! چه وقت مهدي ظهور خواهد کرد ؟
خداوند وحي فرمود :
« اين امر هنگامي روي دهد که علم کنار رود و جهل آشکار گردد ، قاريان (قرآن) فزون شوند و عمل به آن اندک شود . کشتار زياد شود و فقيهان هدايتگر کم شوند ، و فقيهان گمراه و خائنان زياد شوند ، شاعران فراوان گردند ، امت تو قبرهايشان را مسجد گيرند.( مقصود عبادت اشخاص است که شرک به خداست و ربطي به تقرب به خدا از طريق توسل به قبول صالحان که سنت اسلام و مسلمين از آغاز بر آن است ، ندارد ) مصحفها و مسجدها زيور و زينت داده شوند (مقصود از زيور و زينت دادن مصحفها و مساجد اين است که مسلمان به هنگام ظهور تنها به مظاهر توجه دارند نه به حقايق و محتواها) ، ستم و تباهي فزوني گيرد ، نيرنگ آشکار شود و کار امت بدان وابسته شود ، نهي از معروف شود و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا ورزند ، اميران کافر باشند و دوستانشان فاجر و يارانشان ستمگر ، و صاحبنظرانشان فاسقان . در اين هنگام سه نشانه پديد خواهد آمد . خسوفي در مشرق و خسوفي در مغرب و خسوفي در جزيره العرب . و نيز در بصره به دست يکي از افراد نسل تو که زنگيان او را پيروي مي کنند ، خرابي پديد آيد . و مردي از تبار حسين به علي خروج مي کند ، و دجال ظاهر مي شود ، از مشرق از سجستان ، خروج مي کند و سفياني ظاهر مي شود».
4. آن حضرت در حديثي در اين باره نيز مي فرمايد :
«به خاطر داشته باش ... علامت ظهور حجت اين است که چون مردم نماز را ميراندند و امانت را ضايع کردند و دروغ را روا شمردند و ربا خوردند و رشوه ستاندند و ساختمانها را محکم ساختند و دين را به دنيا فروختند ، سفيهان و نابخردان را به کار گرفتند و با زنان رايزني کردند ، پيوندهاي خويش را قطع کردند ، پيرو هواها شدند ، و خونها را کوچک شمردند ...
... حلم ، ضعف باشد و ستمگري فخر ، اميران فاجر باشند و وزيران ستمگر ، کارگزاران قوم خائنان باشند و قاريان فاسقان ، گواهي به ناحق آشکار گردد و گناه و تباهي و بهتان و گناه و طغيان فزوني پذيرد ، و مصحفها و مسجدها زينت و زيرو داده شوند و مناره ها بلند ساخته شود ، و اشرار قدرداني شوند ، وصف بنديهاي بسياري مي شود ، تمايلات مختلف شوند ، و پيمانها زير پا نهاده شوند ، و آنچه وعده داده شده نزديک شود ، زنان به خاطر حرص به دنيا با شوهرانشان در تجارت مشارکت کنند و بانگ فاسقان بلندي گيرد ، و سخن آنان اطاعت شود ، و رهبر قوم پست ترين آنها باشد ، و از ترس شر گنهکار از او بترسند و پرهيز کنند ، و دروغگو را تصديق نمايند و خائن را امين شمارند ، و اسباب و آلات موسيقي فراهم کنند ، و آخر اين امت اول آن را نفرين فرستد ، زنان خود را همانند مردان سازند و مردان به زنان همانند شوند ، و شاهد ، بي آنکه از او شهادتي خواسته باشند گواهي دهد ، و براي غير دين به تفقه بپردازد ، و کار دنيا بر آخرت ترجيح داده شود ، و پوست ميش بر گرگها بپوشانند حال آنکه دلهايشان بويناک تر از مردار باشد ، در اين هنگام است الوحي الوحي ، العجل العجل . در آن روز بهترين خانه ها بيت المقدس خواهد بود و بر مردم زماني خواهد آمد که هر کس آرزو مي کند ، اي کاش او هم يکي از ساکنان بيت المقدس بود».
5. آن حضرت همچنين در اين باره فرمود :
«خروج قائم را ده علامت باشد ، نخستين آنها شکافتن پرچمها و کوچه هاي کوفه ، و تعطيلی مسجدها ، و نرفتن حاجيان به حج ، و خسف و قذف در خراسان ، و طلوع ستاره دنباله دار ، و نزديک شدن ستارگان ، و هرج و مرج ، و قتل و غارت . اينها ده نشانه اند . از يک نشانه تا نشانه ديگر شگفتي است . پس چون نشانه ها تمام و کامل گردند قائم ما قيام خواهد کرد».
6. امام حسين (ع) فرمود :
«چون ديديد منادي از مشرق سه يا هفت روز ندا در داد ، منتظر فرج آل محمد (ص) باشيد ان شاءالله منادي از آسمان به نام مهدي بانگ مي زند . نداي او از مشرق و مغرب شنيده مي شود و هيچ کس خواب نمي ماند جز اينکه بيدار مي شد و هيچ کس ايستاده نيست مگر آنکه مي نشيند و کسي نشسته جز آنکه هراسان به پا بر مي خيزد . پس خدا بيامرزد کسي را که اين صدا را بشنود و آن را پاسخ گويد . زيرا صداي اول ، صداي جبرئيل روح الامين است».
7. در حديثي از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود :
«سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست هنگام ظهور چيزي از مشرق و چيزي از مغرب آورده شود . پس واي بر ناتوانان امتم از شر آنها و واي بر ايشان از عذاب خدا . به کوچک رحم نمي کنند و بزرگ را پاس نمي دارند و از گنهکار جلوگيري نمي کنند ، کالبدشان کالبد آدميان است و دلهايشان دلهاي شياطين ...»
سپس فرمود :
« ... اندک نمي پايد تا آنکه زمين از بسياري باريدن باران بر آن (گل) و سست مي شود همه خيال مي کنند اين امر حادثه اي است مربوط به همان ناحيه خودشان پس در ميان مردم خويش درنگ مي کنند و زمين پاره هاي جگر خويش را به سوي آنان پرتاب مي کند . فرمود : يعني طلا و نقره را . سپس با دست خويش به ستونها اشاره فرمود و گفت : مثل اين . در اين روز نه طلا سود مي بخشد و نه سيم و اين معني قول خداوند است که فرمود : «همانا نشانه هاي آن فرارسيد». (منتخب الاثر، ص 434)
8. از امام عسکري (ع) نقل است که فرمود :
«مهدي ظاهر نشود مگر بر ترس شديد و زمين لرزه و فتنه اي که به مردم مي رسد و پيش از اين طاعون است و شمشيري که جدا کننده ميان عرب است ، و (در گرفتن) اختلاف شديد بين مردم ، و پراکندگي در دينشان و دگرگوني در حالشان ، (تا آنجا که) فرد هر بام و شام به خاطر ستيزه گريهاي مردم و خوردن آنها (حق) يکديگر را تمناي مردن مي کند . خروج او (مهدي «عج») موقعي است که (مردم) از گشايش ، نااميد و مايوس باشند . پس خوشا به حال آن که مهدي را درک کرد و از يارانش شد و واي و بس واي بر آن که با او و فرمانش راه مخالفت پيشه کرد». (منتخب الاثر ، ص 434)
9. از امام صادق (ع) نقل است که فرمود : «پيش از قيام قائم پنج نشانه باشد : يماني ، سفياني ، منادي که از آسمان ندا مي دهد ، خس در بيداء ، و کشته شدن نفس زکيه . فرمود: بين (قيام) قائم آل محمد و کشته شدن نفس زکيه جز پانزده روز فاصله نباشد». (منتخب الاثر ، ص 349)
همان امام (ع) در حديث ديگري فرمايد :
«پنج روز اول از ماه رمضان ، پيش از قيام قائم ، خورشيد مي گيرد». (منتخب الاثر ، ص 349)
علاوه بر آنچه گفته شد نشانه هاي بسيار ديگري نيز ذکر شده که به خاطر وجود تشابه ميان آنها و رواياتي که بيان گرديد ، به همين مقدار بسنده کرديم . از امام صادق (ع) نقل کرده اند که فرمود :
« کوفه از وجود مومنان خالي شود ، علم و دانش از آن رخت بربسته و نهان شود چنانکه مار در سوراخش پنهان مي گردد ، سپس عدم و دانش در دياري که قم ناميده مي شود آشکار مي شود و اين شهر، معدن علم و فضل مي گردد تا زماني که در زمين مستضعفي در دين باقي نماند حتي دوشيزگان پشت پرده . اين امر صورت نمي گيرد مگر هنگام نزديک شدن ظهور قائم ما . پس خداوند (قم) و مردم آن را قائم مقام حجت قرار ميدهد و اگر چنين نمي بود زمين ، اهلش را در کام خود فرو مي برد . و در زمين حجتي نمي ماند تا علم از او به ديگر سرزمينها در مشرق و مغرب سرازير شود و بدين وسيله حجت خدا بر خلق تمام گردد تا آنکه کسي بر زمين نمي ماند که دين و علم بدو نرسيده باشد . سپس قائم ظاهر مي شود و سبب کيفر خداوند و خشم وي بر بندگان مي شود . زيرا خداوند از بندگان انتقام نمي گيرد مگر پس از وقتي که حجت او را منکر شوند». (منتخب الاثر، ص 443 به نقل از بحارالانوار)
مدت حكومت حضرت مهدي (ع)
در روايات اسلامي در مورد مدت حكومت حضرت مهدي (ع) به اختلاف نقل شده ، پنج سال ، هفت سال ، بيست سال ، نوزده سال ، هفتاد سال . (اثباه الهداه، ج7، ص179- المجالس السنيه، ج5، ص699 و 702)
و در بعضي از روايات چهل سال و 309 سال به اندازه مدت خواب اصحاب كهف نيز گفته شده است. (بحارالانوار، ج52، ص390)
بعيد نيست كه مدت حكومت آن حضرت 309 سال باشد ، ولي مراحل حكومت او پنج سال و هفت سال و نوزده سال باشد و پس از چهل سال ، تكميل گردد و سپس ادامه يابد ، امام باقر (ع) فرمود :
يملك القائم ثلاثماه سنه و يزداد تشعاً كما لبث اهل الكهف في كهفهم، يملا االارض عدلا و قسطاً كماملئت ظلماً و جوراً، فيفتح الله له شرق الارض و غربها، و يقتل الناس حتي لا يبقي الا دين محمد (ع) :
‹‹امام قائم(ع) 309 سال به مقدار خواب اصحاب كهف در غار خود ، حكومت مي كند ، سراسر زمين را پس از آنكه پر از ظلم و جور شده ، پر از عدل و داد نمايد ، خداوند شرق و غرب زمين را براي او فتح نمايد ، او دشمنان را بكشد به گونه اي كه تنها دين اسلام در سراسر جهان باقي بماند.›› (بحارالانوار، ج52، ص390)